کتاب دفتر یادداشت های روزانه کافکا/ خواب دیدم از ادواردوا ی رقص خواهش کردم فقط یکبار دیگر چارداش برقصد.رگه پهن سایه روشنی در میانه صورتش میان قسمت پایین پیشانی و فرورفتگی چانه اش بود.آنگاه کسی با اداهای نفرت انگیز دسیسه گری غافل نزدیکش آمد تا به او بگوید قطار فورا حرکت خواهد کرد.
0 نظر