کتاب بلوغ پشت خاکریز/ گفتم خیلی تشنمه! گفت:چاکرتم !الان بهت آب میدم!سرش را برگرداند دست گذاشت روی پهلویش.قمقمه اش را در آورد و داد به من.نصف قمقمه اش آّب بود دو جرعه خوردم و گفت:به بچه هاهم بدم؟گفت: آره بده بچه هاهم بخورن!ولی عذر می خوام که کمه !همین قدر بود.
0 نظر