کتاب هرصبح می میرم: دستم را کادر میکنم، همانطور که مریم را در آن میدیدم. با چشم روی ترک سقف اتاق، زوم میکنم. دستم را پایینتر میآورم تا تمام ترک توی کادر جا شود. از کادر خارج میشوم و روی زخم پشت دستم میایستم. هنوز نخهای بخیهاش تازه است. میتوانست سوژهی غصه خوردن یک ماه مریم باشد. غصه خوردن! ...
0 نظر