کتاب دیوان سیف فرغانی: دیدن روی تو را محرم نباشد چشم ما ... دیده از جان ساخت باید دیدن روی ترا ... از رخ و روی تو رنگی تابناک آمد بچشم ... وز سر زلف تو بویی سر به مهر آمد بما ... گر بیاد روی گلرنگ تو در خاکم نهند ... تا بحشر از تربرت من لاله گون روید گیا.
0 نظر