کتاب رابین هود/ ظهر یک یاز روزهای تابستان بود و جنگل به نظر خفته می آمد. هیچ نسیمی چتر گسترده شاخسار درختان بلوط را نمی جنباند، و تنها صدایی که به گوش می رسید همهمه آرام حشراتی بود که در تاریک روشن سایه خنک شاخه های ستبر و فراخ درختان بی وقفه این سو و آن سو می پریدند .....
0 نظر