کتاب من زنده ام/ پی در پی صدای ضربه های همسایه ها را بر دیوار سلول می شنیدم که با نگرانی می پرسیدند : "چرا جواب نمی دهید" می خواستم بگویم "سرمان شلوغ است و سرگرم مردنمان هستیم"... در بهتی مالیخولیایی فرو رفته بودم. به هر طرف نگاه میکردم نه بوی مرگ می داد و نه بوی زندگی...
0 نظر