کتاب شیار 143/ نمی دانست با این دمل اندوه که درونش سر باز کرده و دم به دم سر می گشود و در جایش زهر می ریخت؛چه کند.می دانست غم چرکین تر خواهد شد.هنوز برادر را ندیده بود.برادر جایی در همین ساختمان بود....
1 2 3 4 5
عنوان بررسی *
متن بررسی *
0 نظر