کتاب روزی که رهایم کردی : شب را به فکر کردن گذراندم، غمگین در تخت دو نفرهی بزرگمان. هر قدر وضعیت اخیر رابطه مان را بررسی کردم، نمی توانستم نشانه های واقعی بحران را پیدا کنم. خوب می شناختمش، می دانستم مرد احساسات آرام است. خانه و مراسم خانوادگی مان برایش واجب بود. از همه چی حرف می زدیم، هنوز بغل مردن یکدیگر را دوست داشتیم، گاهی می توانست این قدر بامزه باشد که مرا بخنداند تا اشکم درآید ...
0 نظر