کتاب عافیتگاه/ تهرانی نیز بر می خیزد سر خم می کند. با رئیس دست می دهد و پشت میکروفون قرار می گیرد صدای هق هق عمه جان از ته سالن بلند می شود. یکی از پهلو دستی ها زود او را ساکت می کند.
1 2 3 4 5
عنوان بررسی *
متن بررسی *
0 نظر