کتاب دیدار زخم ها : چند روز بعد صبح زود با رضا بلند شدیم تا به جماران برویم. فاطمه و هادی گریه کردند که ما امروز به مدرسه نمی رویم، می خواهیم امام را ببینیم.....
1 2 3 4 5
عنوان بررسی *
متن بررسی *
0 نظر