کتاب بندهای خالی: چشمک گفت: "ببین گاگارین! این موتور بخارییه ها!" بهزاد گفت: "بخاری؟ یعنی چی ؟" برادرش گفت: "دزدییه. آوردن اینجا." چشمک گفت: "حواست باشه. یه کاری نکنی باش بگیرنت." برادرش گفت:" مال ماها نیس، معلوم نیس مال کیه." و چشمک زد: "کارت/ مارتش دست ما نیس اگه بیفته تو پارکینگ پلیس دیگه دِ بیا ..." چشمک گفت: "دیگه هیچکس نمیتونه بیارتش بیرون."
0 نظر