کتاب بیست و شش نفر و یکی : تانیا همچنان هر روز صبح برای گرفتن بیسکویت می آمد و همواره دوست داشتنی، مهربان و شاد بود. می خواستیم در مورد سرباز با او صحبت کنیم اما او به سرباز لقب «گوساله چشم ورقلنبیده» و چیزهای خنده دار دیگر داد و خیال ما را راحت کرد. از اینکه می دیدیم دیگر دخترهای کارگاه گلدوزی با سرباز رفیق شده اند به دختر کوچولوی خودمان افتخار می کردیم ....
0 نظر