کتاب مگر چراغی بسوزد/ خب دیگر باید رفت. خیلی وقت است که منتظر من مانده ای. پیش از این که حوصله ات سر برود آمده ام که برویم گشتی بزنیم و پیش از رگبار بارانی که سرما را با خودش می آورد از دشت ها و کوه ها بگذریم و برویم به دیاری که مهری انتظارت را می کشد.
0 نظر