کتاب رها می شوم : چشمام رو باز کردم برخورد مستقیم نور با چشمام وادارم کرد که دوباره پلک هام رو روی هم بذارم. درد و سوزش غریبی توی بدنم حس می کردم. انگار کوفته شده باشم. تموم بدنم درد می کرد و صورتم عجیب می سوخت. دوباره چشمام رو باز کردم و محیط اطرافم رو از نظر گذروندم. توی همون نگاه کوتاه فهمیدم که توی بیمارستانم.
0 نظر