کتاب دفترچه خاطرات یک بی عرضه 3(دیگه ذله شدم) : با شلیک توپ دشمن، دیواره دفاعی ما متلاشی شد. متاسفانه ما نتوانستیم از دروازه محافظت کنیم و توپ هم صاف ... ولی من دماغ و دندانهایم را تا نیم قرن دیگر لازم دارم ...
1 2 3 4 5
عنوان بررسی *
متن بررسی *
0 نظر