کتاب آفتاب در مه/ هنگامی که دکتر حسین گل گلاب در آزمایشگاه گیاه شناسی نام دانشجویان را م یخواند به هوشنگ که رسید، همه خاموش شدند. چشم های فرزین می خندید، لب هایش را جمع کرد و گفت:"رفته مهمونی" استاد گل گلاب جعبه ی لام های ریشه را رو میز گذاشت و رفت.
1 2 3 4 5
عنوان بررسی *
متن بررسی *
0 نظر