کتاب روز واقعه/ کاملا قهر کرده می نشیند؛ گویی دیگر از جا جم نخواهد خورد. نگاهش اینک به سهراب که در آن جنبش هایی است. بانگ جلاجل از دور. شبلی اندک اندک خیره می نگرد و سپس نیم خیز و بعد بر سر پا می شود. به راستی در سراب جنبشی است. شبلی سوار می شود و به سوی سراب می تازد.
0 نظر