کتاب چهار صندوق/ پدرانم متولی قبور بوده اند و از صبح تا به شب اوراد و اذکارشان جاری بود. پدرم روزی دوبار نماز وحشت می خواند، و من نخستین چیزی که آموختم دعای غربت بود. من بین کتیبه ها گم بوده ام. بین طومارهای کهنه ی پوسیده.
1 2 3 4 5
عنوان بررسی *
متن بررسی *
0 نظر