کتاب نامزد خوشگل من/ محسن که می خواست به چهره ی آرایش کرده و بدحجاب پرستار نگاه نکند، رویش راکرد آن طرف و قیچی را پرت کرد طرف پرستار ... دستم را که پانسمان کرد، با قیافه ای سرخ از عصبانیت اتاق را ترک کرد و رفت...
1 2 3 4 5
عنوان بررسی *
متن بررسی *
0 نظر