کتاب مادیان چهل کره/ یکیبود یکی نبود غیر از خدا هیجچ کس نبود. در روزگار قدیم مرد بدبختی زندگی می کرد که همیشه از دست بخت خوبیده ی خود می نالید. سرانجام یک روز تصممی گرفت راه بیفتد سر به کوه و بیابان بگذارد بخت خفته ی خود را پیدا کرده و او را بیدار کند که از بدبختی به در آید.
0 نظر