کتاب حسن کچل و دیو مارمولکی: حسن کچل نگاه کرد، همان پیراهن کهنه تنش بود و دیو با هیکل گنده اش جلوی آب انبار ایستاده بود. دیو راه افتاد و رفت داخل آب انبار.
1 2 3 4 5
عنوان بررسی *
متن بررسی *
0 نظر