کتاب دست پنهان/ بارها یاد آن روز صبح افتادهام که اولین نامه آن ناشناس را دریافت کردم. وقت صبحانه بود که نامه رسید. آن را با تنبلی، مثل وقتی که زمان کند پیش میرود و باید هر کاری را تا آنجا که میشود کش داد، پشت و رو کردم. دیدم نامهای محلی است و نشانی من روی آن تایپ شده.
0 نظر