کتاب شب بی پایان : آن روز آمدنم به حوالی کولی آباد کاملا تصادفی بود. راننده اتومبیلی کرایه ای بودم و چند نفر را برای شرکت در یک حراج، حراج محتویات وسایل خانه، و نه حراج خود خانه، از لندن به حومه شهر می بردم ...
1 2 3 4 5
عنوان بررسی *
متن بررسی *
0 نظر