کتاب پیمانه های بی پایان/ نو مریدی داشت اندک مایه زر ... کرد زر پنهان ز شیخ خود مگر ... شیخ می دانست چیزی می نگفت ... همچنان می داشت او زر در نهفت ... آن مرید راه و پیر راهبر ... هر دو می رفتند با هم در سفر.
1 2 3 4 5
عنوان بررسی *
متن بررسی *
0 نظر