کتاب خواهرزاده جادوگر/ اینکار هیچ شباهتی به کاری که از یک آدم بزرگ انتظار می رود نداشت. قلب پالی آمد توی دهانش او و دیگوری شروع کردند عقب رفتن به سوی در کوچکی که از آن امده بودند توی اتاق. دایی اندرو زرنگتر از آنها بود. رفت پشت آنها...
1 2 3 4 5
عنوان بررسی *
متن بررسی *
0 نظر