کتاب راز دره نالان/ کارگرها شوکه شده اند. دو نفر دیگر هم به من گفتند که می خواهند از اینجا بروند. کاسترو در دره نالان بوده. می گوید چیزی را در حال حرکت دیده. رفته جلوتر که نگاهی بیندازد. هر چه که بوده اسبش را ترسانده. او افتاده و اسب فرار کرده. تمام بدنش کبود شده و مچ پایش پیچ خورده.
0 نظر