کتاب نیمای بابا و هفت دزد بک لایت/ و نیما چون این سخن بشنید گذاشت و رفت و دیگر پشت سرش را هم نگاه نکرد. چون به راهزن تذکر داده بود که اگر یک بار دیگر از او ایراد بگیرد می گذارد و می رود و دیگر پشت سرش را هم نگاه نمی کند و این یک بار دیگر بود که راهزن از نیما ایراد گرفت و چون نیما بود و حرفش پس گذاشت و رفت و دیگر پشت سرش را هم نگاه نکرد...
0 نظر