پک آتش دزد 3جلدی قابدار/ ایزد جوان پرسید: "صورت چاقالو، چه می خواهی؟" ایزد، کلاهخود بال داری سرش بود و صندل هایش هم بال داشتند. حتی ماری که دور چوبدستی اش پیچیده بود هم یکه خورد. مار گفت: "هرمس تو اجازه نداری با مادرت این طوری صصصحبت کنی!" هرمس در حالی که ناخن هایش را به پیراهن سفیدش می کشید و برق می انداخت، جواب داد: "آه، برو پوست بینداز، خزنده دم موشی." مار فیش فیش کرد: "از حرفت متاسسف خواهی شد." ایزد بانو روی تختی طلایی دراز کشید و با ترشرویی به ایزد بال دار نگاه کرد. او آن قدر زیبا بود که هیچ کس طاقت تماشایش را نداشت. ایزد بانو هرگز از بیگودی استفاده نمی کرد و هیچ وقت مجبور نبود موهایش را رنگ کند، با این حال انبوه موهای مشکی و حلقه حلقه اش روی شانه هایش می ریختند.
0 نظر