کتاب خشم و هیاهو :وقتی آن کاغذها را سوزاندم می خواستم آنهای دیگر را در کتم بچپانم که یکهو یک چیزی بهم گفت پیش از آنکه به خانه بروم کاغذ کونتین را باز کنم اما در همان وقت ارل از جلوی مغازه صدایم کرد این بود که کاغذها را کنار گذاشتم ...
1 2 3 4 5
عنوان بررسی *
متن بررسی *
0 نظر