کتاب جاده جنگ ج 8 : سروان منتظر نماند تا رضا جمله اش را به پایان برساند؛و روی پاهای بلندش جهید و از دامنه بالا رفت گردنش دراز و بالا گرفته بود. حالتی که زرافه را در ذهن رضا تداعی می نمود او تر و فرز پشت صخره ها خزید و هیکل درازش از دید محو شد......
1 2 3 4 5
عنوان بررسی *
متن بررسی *
0 نظر