کتاب جاده جنگ 1/ سیاهه کلبه، در محاصره نقاط روشنی که گرداگرد آن می درخشیدند، نمایان شد. سوار، فسار اسبش را کشید. اسب گوش هایش را تیز کرد و شیهه فروخورده ای کشید. نقطه های درخشنده، به آن ها خیره شدند. سایه ی تیره ای که دو چشم براق آن را از دیگر اشباح متمایز می کرد...
0 نظر