کتاب شیرین/ از همون فردا صبح کار من و بابام شروع شد. بابام صبح کله سحر رفت کارخونه و منم یه ساعت بعدش رفتم خدمت حاج آقا نعمت برای تزکیه ی نفسم که کمی آلوده شده بود. تا رسیدم و پام رو گذاشتم تو اتاق حاج نعمت خرده فرمایشش شروع شد.
1 2 3 4 5
عنوان بررسی *
متن بررسی *
0 نظر