کتاب کودک 44: دکتر زاروبین کلاه پشم راسویش را بر سر گذاشت کیف چرمش را برداشت و باسقلمه زدن راهش را در تراموای شلوغ باز می کرد و گاهی نیمه مطمئن معذرت خواهی می کرد. پیاده رو یخ بسته بود و وقتی قدم می زد برای اینکه سر نخورد کنار تراموا را گرفته بود.
1 2 3 4 5
عنوان بررسی *
متن بررسی *
0 نظر