کتاب هنوز هیچکس نیستم : نمیدانست چه حادثهای برایش روی داده، احساس میکرد دو شاخهی بزرگ، در جای پاهای متعددش درحال روییدنند. درد مرموزی سراسر وجودش را گرفته بود. ناگهان از روی دیوار پایین افتاد. دیگر اثری از پاهای باریکش دیده نمیشد . ...
1 2 3 4 5
عنوان بررسی *
متن بررسی *
0 نظر