کتاب کوری/ اما هنوز وقت چنین اتفاقی نرسیده بود. صبح روز بعد وقتی زن دکتر مانند هر روز بیدار شد مثل گذشته چمشهایش همه چیز را خیلی خوب می دید. همه زندانیان کور بخش خوابیده بودند. زن دکتر با خودش فکر می کرد چطور به آنها بگوید که کور نیست.
1 2 3 4 5
عنوان بررسی *
متن بررسی *
0 نظر