کتاب اگر ابرها بگذرند: بوعلی که پس از دیدن درخت در میان رودخانه هنوز حیران و سرگشته و متفکر باقی مانده بود پس از نابودی مزرعه که یک ساعتی بیشتر طول نکشیده بود خود را از حیرانی بیرون کشید و از فرصت شب استفاده کرد تا دور تا دور درخت را حصاری بکشد تا محافظ این تنها روینده ی مزرعه اش باشد.
0 نظر