کتاب زورق مست/ شامگاهان کبود تابستان به کوره راهها میروم... خوشههای گندم به پای من میخلند... علفهای خرد را لگد میکنم... غرقه در خیال، طراوتشان را به زیر پا حس میکنم... و گیسوانم را به دست باد میسپارم .. .
1 2 3 4 5
عنوان بررسی *
متن بررسی *
0 نظر