من می خوام به دریایی برم که این جویبار در آخر به اونجا می ریزه. می دونی مادر، من ماه ها درباره ی اون فکر کردم و بعد از این همه مدت هنوز نتونستم راهی پیدا کنم. از دیشب تا حالا نتونستم چشمامو ببندم. به غیر از فکر کردن هیچ کاری نکردم. سرانجام تصمیم گرفتم که باید آخر این جویبارو خودم پیدا کنم. تازه من می خوام بدونم چه اتفاقی در جاهای دیگه داره میافته
0 نظر