کتاب هشت کتاب/ در بیداری لحظه ها ... پیکرم کنار نهر خروشان لغزید ... مرغی روشن فرود آمد ... و لبخن گیج مرا برچید و پرید ... ابری پیدا شد ... و بخار سرکشم را در شتاب شفافش نوشید ... نسیمی پا برهنه و بی پایان سر کرد ... و خطوط چهره ام را آشفت و گذشت ...
0 نظر