کتاب گربه های آدمخوار/ باز عق زد؛ اما دیگر چیزی نمانده بود و معده اش به شکل کلوخی مشت مانند درآمد. صفرای سبز تلخی از دل و اندرونش درآمد. ناراضی از این موضوع مشتی آب سرد خورد و برش گرداند. سیفون را چندین دفعه کشید و مطمئن شد همه چیز تخلیه شده است.
1 2 3 4 5
عنوان بررسی *
متن بررسی *
0 نظر