کتاب خاطرات یک الاغ: همه ی بچه ها توی حیاط جمع شده بودند. الاغ های زیادی از دهکده های همسایه آورده بودند. من تقریبا تمام الاغ های روز مسابقه را شناختم. الاغ ژان با عصبانیت به من نگاه می کرد، در حالی که من با تمسخر او را می نگریستم.
1 2 3 4 5
عنوان بررسی *
متن بررسی *
0 نظر