دسته بندی ها

کلیات دیوان عراقی

کد شناسه :237353
کلیات دیوان عراقی
موجود نیست

ای ز فروغ رخت تافته صد آفتاب تافته‌ام از غمت، روی ز من بر متاب زنده به بوی توام، بوی ز من وامگیر تشنه روی توام، باز مدار از من آب از رخ سیراب خود بر جگرم آب زن کز تپش تشنگی شد جگر من سراب تافته اندر دلم پرتو مهر رخت می‌کنم از آب چشم خانه دل را خراب روز ار آید به شب بی رخ تو چه عجب؟ روز چگونه بود چون نبود آفتاب؟ چون به سر کوی تو نیست تنم را مقام چون به بر لطف تو نیست دلم را مآب فخر عراقی به توست، عار چه داری ازو؟ نیک و بد و هرچه هست، هست بتوش انتساب

بررسی و نظر خود را بنویسید

1 2 3 4 5

 *

 *

0 نظر